Monday, June 18, 2007

دست نوشته های پراکنده ی یکی از روزهای زندگی من: جادو

سلام
نوشته شده در راه دانشگاه به خانه، روز23.8.84، ساعت 18:14
· حرف، لغت، کلمات، الفبا، زبان نوشتاری، زبان مکتوب؛انتقال از نسل به نسل؛کلمه، کلمه، کلمه؛حرف، حرف، حرف؛ جادوی زبان.
· فراموشی لغت.
· تصویر، نگاه، دیدن.
· فراموشی نقش، فراموشی تصویر.
· و رنگ؛ جادوی رنگ ها.
· تکرار، تقلید، پوچی.
· فراموشی رنگ و تصویر.
· اعداد؛ ریاضیات، هندسه، دیفرانسیل، گسسته؛ اعداد، اعداد، اعداد؛
اندازه گیری، فیزیک؛ و جادوی اعداد.
· تخیل، لذت، ... .
· فراموشی تفکر، فراموشی هدف.
· پوچی، پوچی، پوچی.
· فراموشی اعداد، فراموشی لذت، فراموشی ریاضیات.

من سه بار سِحر شدم؛ با سه زبان:
با جادوی کلمات
با جادوی رنگ ها
با جادوی اعداد

می خواهم فکر کنم به حقیقت، نه به واقعیت!
بدون ِ کلمات؛ بدون ِ رنگ ها؛ بدون ِ اعداد

من همه چیز رو از نو شروع می کنم از اول با خطوط؛
من تمام ِ ذهنم رو، رو کاغذ می آرم.
اما نه به کلمه ای فکر می کنم که بخواد من رو توصیف کنه!
نه به رنگی!
نه به عددی که بخواد من رو اندازه گیری کنه!

رها خواهم شد در زمان، در ابدیت، همچون روز ازل؛
و در این رهایی هیچ چیز به من کمک نخواهد کرد جزخطوط ِ مبهم ِ
خود!

***
به من می گه شما رو قبلاً دیدم!خیلی آشنایید!
این هزارمین بار ِ که ی نفر من رو بدون ِ اینکه تا حالا دیده باشه می شناسه!
ولی می خواستم بگم من اصلاً با اینی که می گید آشنا نیستم!
اگر تو می شناسیش به منم بگو کیه؟؟!!
***
حالم داره از مدرنیته به هم می خوره!
همه چیز ِ این مکتب بر مبنای علم ِ! تو علم هم فیزیک ِ که پیشرو ِ!
ولی فیزیک تو خودشم تناقض داره!
تو علم ِ مدرن هر چیزی که به پیش گویی منجر شه خداست!
همون کاری که نیوتن ِ لعنتی با جادوی ریاضیات کرد و این علم رو پایه گذاری کرد!
حالا ی عده با روش های تحلیل داده های کاتوره ای!! بدون اینکه هیچ انگیزه ای در راه فهم علت پدیده داشته باشن سیستم رو پیش بینی می کنند و بقیه می گن این فیزیک نیست!
خوب نیوتن هم همین کار رو کرد؛ ی مدل ِ ریاضی قابل پیش بینی! فقط فرقش در اینه که مدل ریاضیش تعبیر علت گونه داشت!

اگر پیش بینی اهمیت داره و لاغیر؛ پس چرا علت یابی می کنیم؟!!
اگر علت یابی اهمیت داره و لاغیر؛ آیا اساساً با اعداد مزخرف علت نهایی رو می شه پیدا کرد؟!
علم مدرن دستاوردهاش با پیش فرض هاش هم متناقضه!
خسته ام؛ خسته
از نفهمیدن؛ از فکر کردن و نفهمیدن
از مدرنیته، از تکنولوژی
از خودم!
خسته ام...


پا نوشت 1: در مورد ِ اول، بعد از سفر حج نظرم عوض شد!بعداً بیشتر راجع بهش خواهم نوشت.
پا نوشت 2: در مورد ِ دوم، این سئوال هنوز به قوت ِ خودش باقی است!
پا نوشت ِ 3: در مورد ِسوم، بعداً خیلی منطقی تر، بدون ِ عصبانیت، با ی ِ رویکرد ِ فلسفه علمی به مسئله نگاه کردم و دوباره نوشتم.
پا نوشت ِ 4: فقط خواستم نوشته ی اون روزم رو بدون ِ دخل و تصرف بنویسم!
خیلی خوشحال می شم هر نقدی از شما بخوانم،راجع به همین نوشته ها.
البته همین طور که گفتم تغییر ِ نگرش هام رو بعداً خواهم نوشت.

والسلام

3 comments:

Anonymous said...

خوب حالا که نظر خواستی عمرن اگه نظر بدم. درضمن یه قسمت وبلاگت بدجوری رو عصابمه. اگه گفتی کدوم قسمت؟

Real Cuckoo said...

سلام!
حقیقتاً، خیلی قسمت هاش رو اعصاب خودم ِ تا حالا تو کدومش مد نظرت باشه.

Anonymous said...

در واقع دو قسمتش تو اعصابه. یکیش همین بخش نظر خواهیه که نظرات اول بایدبه سمع و نظر شما برسه. در واقع شما با این کارتون جلوی انتشار آزادانه اطلاعات رو می گیرید. و اعصاب خوردی دوم اون مخلفاته که هر بار می بینمش صدتا که سهله هزارتا شایدم بیشتر دشنام نثارت می کنم