Sunday, October 12, 2008

کنعان

سلام
یک – اولین چیزی که تو فیلم نظرت رو جلب می کنه، گریم ِ خوب و منطقیه ترانه علیدوستی است. (دختری بیست وچهار-پنج ساله در نقش زنی سی و چند ساله)
دو – به نظر می رسه "مانی حقیقی و اصغر فرهادی" خوب دارن سبکشون رو (اگر اسمش رو بشه گذاشت سبک)تمرین می کنن؛ از " چهارشنبه سوری" تا " کنعان"
داستان هایی بدون فلش بک، بدون شخصیت پردازی ِ عمیق، ...
فقط آخرین صفحه ی کتاب ِ "شخصیت ها" رو در خلال "حوادثِ حال" می بینی، بدون اینکه با کنکاش در گذشته و شخصیت ِ اون ها بتونی علت ِ تصمیمات، رفتارها، حرف ها، ... اونا رو دریابی؛ فقط باید در "حال" حوادث رو خوب ببینی! و با "شخصیت ها" همزاد پنداری کنی! و تا اونجا که ممکنه "قضاوت" نکنی!
همونی که هر روز رخ می ده؛ بدون اینکه بدونی چی شد که قضیه به این جا رسید باید تصمیم بگیری؟ چی شد که روابط به اینجا کشید؟ چی شد که این تصمیم گرفته شد؟ چی شد که به هم علاقه پیدا کردن؟ چی شد که از هم فرار می کنن؟ و ... بدون همه ی اینا باید در برابر آدم ِ روبروت تصمیم بگیری!
پزشک باید تصمیم بگیره که بچه سقط شه یا نه؟ وکیل و قاضی باید تصمیم بگیرن حق با کیه؟ باید تصمیم بگیره بره یا بمونه؟ باید تصمیم بگیره بگه یا نگه ؟ و ...
سه – داستان، برشی است از زندگی ِ سه راس ِ یک مثلث عشقی که ده سال پیش با ازدواج دوتاشون وارد مرحله ی جدیدی شده. و حالا تو از دریچه ی دوربین فقط با دیدن ِ چند تا صحنه و شنیدن چند تا دیالوگ باید ده سال ِ گذشته رو حدس بزنی! و اضلاع ِ این مثلث رو بسازی!
---
علی خودش کشیده کنار؟! یا به مینا گفته و به اون فرصت انتخاب داده؟! مینا از احساس ِ علی با خبر بوده یا نه؟! مرتضی چی؟! احساس علی رو می دونسته؟! و ...
---
تنها صحنه ای که علی و مرتضی در فیلم، مقابل هم قرار می گیرن، اونجاست که همدیگرو توی قهوه خونه می بینن و مرتضی از علی می خواد که از مینا بپرسه چرا طلاق می خواد و ...(چون علی تنها فرد مورد اعتماد و تاثیر گذار ِ زندگی ِ مینا است! به گفته ی خود مرتضی!)؛
و تو فقط از روی کلمات، لحن و طنین صدا و البته صورت باید قضاوت کنی که کدومشون بعد از ده سال عاشقترن؟! مرتضی یا علی؟ (بازی ِ فروتن و رادان در مقابل هم در این صحنه خوب از آب در اومده.)
---
چرا علی هنوز تنهاست؟!

و جلوی دوربین،
علی تا آخر از مینا نمی پرسه که چرا می خواد طلاق بگیره؟!
و علی تنها کسیه که مینا شادی ِ پذیرش گرفتنش رو باهاش تقسیم می کنه!
و علی تنها کسیه که متوجه می شه گوشه ی جیب ِ مانتوی مینا جر خورده! و لبخند ِ معنی دارِ مینا رو با این دقت ِ زیرکانه به صورتش میاره.
و علی تنها کسیه که می دونه گل ِ لاله تو تابستونه که خواستنش مهمه!
و ...
---
مینا چرا می خواد طلاق بگیره؟! چرا می خواد بره؟! چرا می خواد تنها باشه؟! چرا دلش برای مرتضی سوخته؟! (و بچه دار می شه!) چرا ...
چهار – چه تاکیدی در داستان رو "قول" می شه!!! مرتضی علی رغم اینکه در اوایل فیلم به زنی که اومده برای گرفتن خسارت و ... با جدیت و بدون هیچ احساسی می گه که حرف باد هواست!( نقل به مضمون) در ادامه همش تاکید می کنه که بهم "قول" دادی بریم شمال! بهت "قول" دادم طلاقت می دم! به کی "قول" دادی؟ ...
پنج – پایان داستان!!! " هپی اِند!" علی و آذر درگیر ِ ی احساس ِ تازه، ی شروع ِ دیگه می شن! مرتضی و مینا از طلاق منصرف!
شش – من وجه تسمیه ی فیلم رو هنوز نفهمیدم! کسی از کنعان چیزِ بیشتری می دونه؟
والسلام.

2 comments:

دختران انتظار said...

http://www.loghatnaameh.com/dehkhodasearchresult-fa.html?searchtype=0&word=%DA%A9%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86

Real Cuckoo said...

ممنون نسیم جونم:)
اصلاً حواسم به دهخدا و کنعان ِ یعقوب نبود!
ولی بازم مشکل حل نشد:(
نمی دونم چی رو استعاره، کنایه ، ... از چی گرفتن؟!!