پس اینجوریاست. منم ازین به بعد کامنت های پست های تو رو تو کامنت دونی خودم می ذارم. به ذار حدس بزنم که سوغاتیت مار و پله بوده یا منچ چون هیجان انگیز ترین بازیای دنیان مخصوصن وقتی تنهایی بازی کنی.
سلام
در بيست و يکمين روز از نهمين ماه از شصت وسومين سال در چهاردهمين قرن پس از هجرت محمد؛ دختري متولد شد. چرا؟؟؟؟
(بيست و يک روز!: به اندازه سر در آوردن يک جوجه از تخم!
نه ماه!: به اندازه آمادگي يک نوزاد براي پا به اين دنيا گذاشتن!
شصت وسه سال!: به اندازه تکمال انسانيت براي رسيدن به هستي مطلق چون محمد و علي!
وچهارده قرن!:؟؟؟؟!!!!!)
او را با نام يک پرنده مي خوانند؛
پرنده اي عاشق، پرنده اي پرسشگر؛
صل صل؛ کوکو؛ فاخته.
و فاخته به اميد زنده است؛
اميد دانستن، اميد شناختن، اميد فهميدن، اميد يافتن، اميد پريدن، اميد رسيدن، اميد اميد اميد...
و اينک مي نويسد
تا بداند، تا بشناسد، تا بفهمد، تا بيابد، تا بپرد، تا برسد، تا...
در اين تلاش به او کمک کنيد.
والسلام.
2 comments:
پس اینجوریاست. منم ازین به بعد کامنت های پست های تو رو تو کامنت دونی خودم می ذارم.
به ذار حدس بزنم که سوغاتیت مار و پله بوده یا منچ چون هیجان انگیز ترین بازیای دنیان مخصوصن وقتی تنهایی بازی کنی.
سلام فنود:)
شرمنده نکن دیگه بابا! آخه از من تنبل چه انتظاری داری؟!!
حدست درست نبود:(
Post a Comment