Tuesday, November 18, 2008

فرهنگ شهروندی و دانشگاه

سلام
این نامه رو از یکی از دوستان ِ بسیار ِ عزیزم امروز دریافت کردم:
"این مطلب را می تونی بگذاری تو یکی از وبلاگ ها تون**؟ مرسی
ویرایش با خودتون
اسم من هم ذکر نشود.


فکر می کنم با تقریب خوبی همه ما ( دانشجوها) حداقل یک بار از دست کارمند های دانشگاه به خصوص بخش آموزش حسابی شاکی شدیم. از اینکه چرا ساعت کاری پشت میزشون نیستن، بد برخورد می کنن، کارشون انجام نمی دهند و.... زیاد داستان داریم.
دیدین که همیشه 1 ساعت مونده به پایان ساعت کاری کارمند ها شال و کلاه می کنند و رسما کار را تعطیل می کنند وجواب ارباب رجوع سر بالا می دهند. حالا می خواهم یک اتفاقی تعریف کنم که خودم هنوز هضمش نکردم. هفته پیش وسط هفته 30 دقیق بعد از ساعت کاری خسته کوفته به آموزش شریف رسیدم. در کمال ناامیدی رفتم پشت در اتاق 102 و خب قفل بود. داشتم از پله ها پایین می آمدم که یک خانم بسیار مهربان با یک بچه نوزاد در بغل لبخند زنان گفت :کاری داشتین؟ گفتم بعله ولی در قفله کسی نیست جوابگو باشه. خانم مهربان در را باز کرد بچه به بغل نشست پشت میزش، بدون اینکه اخم و تخم بکنه کارمو راه انداخت و همچنان لبخند میزد.یک چیزی حدود 10 دقیقه کارم طول کشید و من همچنان از رفتار خوب و مسئولانه خانم کارمند در تعجبم. یادم رفت بپرسم اسمش چیه؟ خلاصه که بگم خانم با بچه نوازدش بسیار بسیار به من کمک کرد . یک تشکر بسیار بسیار ویژه از خانم بچه به بقل در آموزش برای اینکه کارمو راه انداخت بعد ساعت کاری و مهم تر از همه جزو معدود برخوردهای خوبی ( نگم تنها ) که با کارمندهای آموزش شریف داشتم.دودرو دو خانم بچه به بقل"
---
از اونجایی که زندگی ِ امن و آرام و ثمربخش در دانشگاه مشروط به رعایت متقابل حقوق شهروندی است؛ و من هم یکی از روش های کارآمد ِ ارتقاء فرهنگی ِ زندگی ِ شهروندی رو معرفی و تشویق شهروندان ِ نمونه می دونم(برای الگوسازی، ایجاد انگیزه بیشتر و ...). من هم سه نفر از کارمندان ِ نمونه ی دانشگاهمون رو که در این شش سال دیدم دوست دارم به بقیه معرفی کنم (البته در آینده برای هر کدوم ی نوشته ی جدا خواهم نوشت- امیدوارم!):
یک – آقای گواهی اشتغال به تحصیل که متاسفانه اسمش رو نمی دونم! و در سال های 85-86 در اتاقی کوچک در ابن سینا مشغول به کار بود.
دو – خانم ِ کارنامه انگلیسی، اسم ِ ایشون رو هم متاسفانه نمی دونم.
سه – آقای پرمون، که تا پارسال در بخش پذیرش و نظام وظیفه کار می کردند.
---
**: مخاطب من و ی دوست دیگه بودیم:)

شاد باشید،
والسلام.

Monday, November 17, 2008

فیزیک واقعی!

سلام
نوشته هایی در این باب در 1، 2 ،3 خواندم.
خواستم مشاهداتم رو با دیگران به اشتراک بگذارم. قضاوت به خوانندگان واگذار می شود. حوصله و وقت تحلیل ندارم!
---
دکتر ح. ار. در کلاس های درس ِ الکترودینامیک کارشناسی ارشد:
یک - مهمترین کار ِ اینتلکچوال ِ بشر، فیزیکه و مهمترین کار اینتلکچوآل ِ فیزیک ریسمانه ...
دو - اگر الکترودینامیک نمی فهمید، دوست ندارید، لذت نمی برید، ... همین الان تا جوانید و می تونید رشته تون رو عوض کنید؛ فیزیک رو ول کنید برید دنبال کاری که براش ساخته شدید...
سه - در هیچ یک از جلسات این کلاس، به روش های عددی و محاسباتی مربوط به درس اشاره ای نشد.
چهار- ...
---
دکتر م. ر. در گپ های دوستانه:
بچه های این دوره به اندازه ی قبل باهوش نیستند، تنبل شدند، ... به کارهای محاسباتی رو آوردند...
---
در یک ورکشاپ ِ محاسباتی:
وقتی سخنران رو می کنه به حاضرین و می پرسه کیا ذرات کارند؟ یک نفر هم در اون جمع دست بالا نمی کنه!به نظرمی رسه فقط ماده چگالی ها نیاز به تکنیک های محاسباتی دارند!!
---
سیلابس درسی ِ دوره ی کارشناسی ِ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف:
یک - فکر کنم بد نباشه از بچه های دوره ی کارشناسی نظرشون رو راجع به درس های ِ تجربی ای که در دانشکده ارائه می شن بپرسید ( کاربردی بودن دروس، نحوه ی ارائه ی دروس، نحوه ی نمره دادن درس ها، نحوه ی حضور استادها سر کلاس و ...) درس هایی مثل ِ : اسپکتروسکپی، فیزیک حالت جامد، الکترو آکوستیک، اپتیک، ...
دو- گذروندن ِ سه آزمایشگاه ِ تخصصی از دروس اجباری این دوره است؛
من آزمایشگاه ِ الکترو آکوستیک (دکتر ام.)، آزمایشگاه اپتیک (دکتر ان.)، آزمایشگاه فیزیک جدید (دکتر ای.) رو گذروندم؛
در هر سه ی این ها استاد رو فقط روز اول ترم و روز امتحان دیدم.
جزوات و دستورالعمل های آزمایش و ... بسیار قدیمی و ناکارآمد است.
گزارش کارها در طول ترم تصحیح نمی شوند که شما نحوه ی گزارش ِ علمی نوشتن ِ یک کار تجربی را یاد بگیرد
...
سه – من سه ترم دستیار آموزشی ِ دکتر ام. در آزمایشگاه ِ الکترو آکوستیک بودم.
تجربیات زیادی در این دوره کسب کردم! (چندین پست می شه خرجش کرد؛ سر حوصله خواهم نوشت)
شرح وظیفه ی مسئول آزمایشگاه و دستیار آموزشی و استاد هرگز بر من معلوم نشد!
---
...
والسلام.

Tuesday, November 11, 2008

دروغ- بی اعتمادی

سلام
روحم دچار بیماری ِ عدم اعتماد شده!
از بس که از آدمهایی که براشون احترام قائل بودم و دوستشون داشتم دروغ شنیدم!
والسلام.

Sunday, November 09, 2008

من کیم؟!

سلام
من کیم؟!
آنچه به زبان می آورم؟!
آنچه انجام می دهم؟!
یا آنچه می اندیشم؟!
آیا می رسد زمانی که این سه یکی شوند و نیک؟!
من کیم؟!
...
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می سپارد جان ...
والسلام.

Wednesday, November 05, 2008

بت شکن

سلام
بین من و تو فقط ی دیوار فاصله است!
فقط ی دیوار!
ی دیوار به بلندای من!
بشکن این بت ِ من رو! بشکن!
ازت خواهش می کنم!
دستای من توانش رو نداره!
بشکن!
والسلام.

Tuesday, November 04, 2008

آهنگ

سلام
از صدای زیبا شیرازی عجیب لذت می برم.
آلبوم "زنانه" اش رو خیلی دوست دارم.
و " چهار فصل" یکی از چند آهنگ زیبای این آلبومه که عشق ِ زنانه-عشق از نگاه ِ یک زن**- رو خوب به تصویر می کشه:
زیر بارون تو منو ببوس
می خوام عاشق بارون باشم
توی سرما بغلم کن
می خوام عاشق سرمای زمستون باشم
توی گرما, جنگ آفتاب بگو که دوستم داری
من می خوام عاشق گرمای تابستون باشم
هر کجا دلم بگیره من می خوام یاد تو باشم
خدا اون روز و نیاره که یه روز از تو جدا شم
چه خوبه با تو همیشه موندن و پیر شدن
به هوای روز آشتی گاهی دلگیر شدن
دستامو بگیر تو دستات وقتی از تب میسوزم
من می خوام عاشق زندگی توی تب باشم
شب و نیمه شب بشین تنگ دلم
روز و دوست دارم و می خوام مرده ی شب باشم
بهترین بوسه رو بگذار واسه ی خداحافظی
من می خوام منتظر لحظه ی رفتن باشم
آخه شوق دیدنت همیشه هست
من میخوام شاهد اشک شوق رفتن باشم
هر کجا دلم بگیره من می خوام یاد تو باشم
خدا اون روز و نیاره که یه روز از تو جدا شم
**: اگر نمی دونید زنها وقتی می گن عاشقن یعنی چی؟! حتماً آهنگ های این آلبوم رو گوش کنید
والسلام.